اسب مادیان. (از المرصع) (از مهذب الاسماء). در مهذب الاسماء با الف و لام، ام المنذر است. در اقرب الموارد ابوالمنذر به معنی خروس آمده، اتان. (معجم متن اللغه). خر ماده. (منتهی الارب)
اسب مادیان. (از المرصع) (از مهذب الاسماء). در مهذب الاسماء با الف و لام، ام المنذر است. در اقرب الموارد ابوالمُنْذِر به معنی خروس آمده، اتان. (معجم متن اللغه). خر ماده. (منتهی الارب)
منظر شاهانه. (ناظم الاطباء). که منظری شاهانه دارد. شاه سیما: به پیمان شکستن نه اندرخوری که شیر ژیانی و کی منظری. فردوسی. تو پور جهان نامور مهتری که شیر ژیانی و کی منظری. فردوسی
منظر شاهانه. (ناظم الاطباء). که منظری شاهانه دارد. شاه سیما: به پیمان شکستن نه اندرخوری که شیر ژیانی و کی منظری. فردوسی. تو پور جهان نامور مهتری که شیر ژیانی و کی منظری. فردوسی
ماهرو. ماه چهر. ماه چهره. ماه دیدار: پریچهره بتی عیار و دلبر نگاری سروقد و ماه منظر. دقیقی. نکرد یاد من و یادگار داد مرا خیال آن صنم ماه منظر آتش و آب. مسعودسعد. با روی تو به لاله و ماهم نیاز نیست زانم چنین که لاله رخ و ماه منظری. ادیب صابر. و پسری ماه منظر، خورشیدپیکر، چون درّ یتیم از وی یتیم ماند. (سندبادنامه ص 149). کنیزکان ماه منظر و دختران زهره نظررا دید به یمین و یسار تخت ایستاده... (مرزبان نامه ص 248). و رجوع به ماه چهر و ماه دیدار شود، و گاه صفت روی باشد: ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن. حافظ
ماهرو. ماه چهر. ماه چهره. ماه دیدار: پریچهره بتی عیار و دلبر نگاری سروقد و ماه منظر. دقیقی. نکرد یاد من و یادگار داد مرا خیال آن صنم ماه منظر آتش و آب. مسعودسعد. با روی تو به لاله و ماهم نیاز نیست زانم چنین که لاله رخ و ماه منظری. ادیب صابر. و پسری ماه منظر، خورشیدپیکر، چون دُرّ یتیم از وی یتیم ماند. (سندبادنامه ص 149). کنیزکان ماه منظر و دختران زهره نظررا دید به یمین و یسار تخت ایستاده... (مرزبان نامه ص 248). و رجوع به ماه چهر و ماه دیدار شود، و گاه صفت روی باشد: ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن. حافظ